ساز دهنی ام را بی حضور تو به دهانم میگذارم
و سرخوش از عشقت نوای خاموش قلبم را مینوازم
تا شاید
نسیم صدایم را به تو برساند ....
و باز تو را به یاد قلب سوخته ام بیندازد ................
گرچه خیلی دیر است اما هنوز هم چشم به راه جاده ای هستم
که از آن به آسمانها پیوستی
و هیچ کبوتری خبر از برگشتنت نیاورد .................
و باز هم در کنار جاده بی حضور تو می نوازم
یکی از قشنگترین چیزایی که ما آدما میتونم داشته باشیم
امیده
مثل نور شمع تو تاریکی
نوشته ی زیبایی بود
موفق باشید